یادمه بچه که بودم چون با داییم هم سن بودیم بازی های پسرونه زیاد میکردم ماشین بازی و پلیس هفت سنگ ی قل دو قل و فوتبال دو تا اجر میشد دروازه مون تو حیاط خاتون با یه توپ چهل تیکه حالا نه که واقعا چهل تیکه باشه ها نه اما تا جا داشت توپ روی توپ میومد ازین توپ پلاستیکی های راه راه !چقدر دایی سعی میکرد بهم یاد بده دریبل کردن و لایی زدن و آخرشم نتونست آخرشم همیشه با پای زخم شده برمیگشتیم تو خونه و دعواهای مامان که پشتش پر بود از نگرانی داشتم اینارو تعریف میکردم که دیدم خیره تو صورتم لم داده بود رو کاناپه دستشو زیر سرش گذاشته بود و آرنجش شده بود تکیه گاهش بازیِ عربستان و روسیه بود عادل مشغول تحلیل بازی و من غرق توی خاطراتِ بچگی که با صداش به خودم اومدم که جام جهانی فقط چشم هات !


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها